3 کتاب درباره سوگواری که باید بخوانید
به گزارش وبلاگ علیکایی، سه کتابی که در این مقاله آنالیز نموده ایم نه تنها شامل رهنمودهای روان شناسی، بلکه حاصل تجربه فردی نویسندگانش در مواجهه با سوگواری است چرا که هر سه نویسنده هنگام نوشتن کتاب های خود، عزادار مرگ عزیزان شان بوده اند.
روایت سه نویسنده در کتاب های عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، تولستوی و مبل بنفش و جست و جوی معنا: ششمین مرحله از سوگ، بخاطر تجربه ای که خودشان از فقدان دارند، حاوی احساساتی واقعی، قضاوت هایی هم دلانه و توصیه هایی منطقی است. مگان دیواین، نینا سنکویچ و دیوید کسلر مانند دوستانی که آرزوی شان را دارید در مسیر سخت سوگواری همراهی تان می نمایند.
همه ما در طول زندگی به نوعی سوگ و فقدان را تجربه نموده ایم. زمانی خودمان سوگوار شده ایم و زمانی دیگر شاهد سوگ دیگران بوده ایم. ما هیچ وقت برای سوگ آماده نیستیم و همیشه مرگ عزیزان و نزدیکان غافلگیر مان می نماید. حتی اگر مرگ در اثر حادثه ای دلخراش یا ناگهانی رخ ندهد و شخص متوفی پس از تحمل دوره طولانی بیماری از دنیا رفته باشد، فقدان و مرگ او همچنان برای بازماندگانش غافلگیرنماینده و دردناک است.
مرگ عظمت و قاطعیتی دارد که باعث احساس ناتوانی و استیصال ما می گردد. ما در لحظات سنگین و فلج نماینده سوگواری، بیشتر از هر زمان دیگری در زندگی مان احتیاج به حمایت، توجه و درک دیگران داریم. درک و حمایتی که امکان دارد هرگز به شکل درست تجربه اش نکنیم. مرگ عزیزان پیش آمدی هولناک است که همیشه با احساساتی پیچیده و غیرقابل تحمل همراه است. فرهنگ بشر در روبروه با فقدان و سوگ، ایرادها و کاستی های بسکمک دارد. رازآلودی و ناشناختگی مرگ باعث ایجاد باورهای غلط و خرافات بسکمک پیرامون مساله سوگواری شده است و در اغلب مواقع بخاطر عدم مطلعی از روش های صحیح دلداری دادن، بار عذاب آور فقدان برای بازمانده سنگین تر هم می گردد.
در فرهنگ معیوب سوگواری، اغلب به فرد بازمانده توصیه می گردد که قوی باشد و قبل از اینکه دیر گردد به زندگی روزمره و مسئولیت های فردی و فعالیت های اجتماعی اش برگردد. یا به او گفته می گردد که بی تابی و ناراحتی اش اشتباه است، زیرا متوفی از رنج و درد رهایی یافته و حالا به جای بهتری نقل مکان نموده و در حال ادامه دادن زندگی اش است. شخص بازمانده هنگام شنیدن چنین توصیه هایی احساس می نماید که مورد قضاوت و شماتت قرار گرفته و رنج سهمگین و کمرشکن اش به وسیله دیگران تحقیر شده است.
ناتوانی انسان در تاب آوری و درک فقدان و باورهای غلط و خرافی پیرامون سوگ، روانشناسان و متخصصان را به بازنگری پیرامون این مسئله مهم سوق داده است. مطالعات متخصصان حوزه سوگ کوشش ارزشمندی است تا به دور از خرافات و توصیه های کم عمق روانشناسی های زرد با سوگ خودمان و دیگران روبرو شویم و التیامی هرچند کوچک اما واقعی برای درد بی انتهای فقدان بیابیم. سه کتاب حاضر که به همه علاقه مندان کتابخوان پیشنهاد می گردد حاصل تجربه های نویسنده هایی است که خودشان هم داغ عزیزی را از سرگذارنده اند و به همین علت توصیه هایی مطلعانه تر و عملی تر از دیگران ارائه می دهند و کتاب های شان حامل پیامهایی صمیمی و حقیقی اند.
هر سه کتاب به آنالیز احساسات پیچیده و مراحل سخت روبروه با فقدان می پردازند و راهکارهایی سودمند به بازماندگان و بعلاوه مشاهده گران سوگ ارائه می دهند. این کتاب ها نه فقط برای کسانی که در مراحل مختلف سوگواری به سر می برند، مفید و تسلی بخش است، بلکه برای شاهدان عزاداری دیگران هم حاوی نکاتی آموزنده است و به آنها کمک می نماید تا در روبروه با سوگ آشنایان و دوستان شان، حضوری دلگرمی بخش، مؤثر و همدلانه داشته باشند.
کتاب های یاد شده به افراد داغ دیده کمک می رسانند تا ضمن گرامی داشتن خاطرات عزیز از دست رفته، به سلامت از سوگ خود گذر نمایند و با معنایابی در فقدان، قلب دردمندشان را تسکین دهند. هیچ کدام از این سه نویسنده، رنج انسان های عزادار را نادیده نمی گیرند و درد غیر قابل تحمل سوگ و بار سنگین فقدان را انکار نمی نمایند. آنها درد تحمل ناپذیر سوگ را به رسمیت می شناسند و با توجهی ویژه، به واکاوی افکار و احساسات افراد سوگوار می پردازند. این سه نویسنده عمق زخم داغدیدگان را درک می نمایند و با شفقت و مهربانی بسیار بر آن مرهم می گذارند.
کتاب های عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، تولستوی و مبل بنفش، جست و جوی معنا: ششمین مرحله از سوگ، ضمن آنالیز سوگ از نگاه روان درمانی و آسیب شناسی آن، راهکارها و پیشنهادهایی برای التیام و معنایابی در سوگ به خواننده ارائه می دهند. توصیه هایی که هیچ شباهتی به نصیحت های تکراری و غیرعملی رایج ندارند و بیشتر از هر چیز شبیه به آغوشی تسلی بخشی اند که هرکس هنگام فقدان به آن احتیاج و البته آرزویش را دارد.
1- کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست
کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست (روبروه با اندوه و فقدان در فرهنگی که این ها را برنمی تابد) نوشته مگان دیواین است. مگان دیواین یک روان درمانگر خصوصی آمریکایی است که حدود یک دهه از زندگی خود را وقف آموزش و مطلع سازی در حوزه روان درمانی نموده است. او در یک روز عادی و زیبای تابستان سال 2009 ، طی اتفاقی ناگوار و ناگهانی، غرق شدن شریک زندگی اش مت را به چشم خود دید و دنیاش به واسطه وقوع این مصیبت ناگهانی، از هم پاشید.
او در مقدمه کتابش می نویسد: پس از مرگ مت، می خواستم هر یک از بیماران را فرا بخوانم و به خاطر نادانی ام عذرخواهی کنم. اگرچه در کارهای عاطفی بسیار مهارت داشتم، اما مرگ مت دنیای کاملا متفاوتی را برایم آشکار کرد. هیچ کدام از دانسته هایم در تسکین فقدانی به این بزرگی کارساز نبود. با تمام تجارب و آموزش هایی که کسب نموده بودم، اگر کسی می بود که می توانست آماده روبروه با این نوع فقدان باشد، آن شخص من بودم، اما حالا هیچ چیز نمی توانست مرا آرام کند و هیچ کدام از آموخته هایم اهمیتی نداشت.
او بر اثر تجربه فقدان همسرش، به زوایای پنهانی از مسئله سوگ پی می برد که تا پیش از آن در موردشان نمی دانست. مگان برای التیام درد خود، به انجمنی از افراد سوگوار می پیوندد و در می یابد تنها وجه اشتراک او و بازماندگان داغ دیده، فقدان و دردشان نیست، بلکه رنجی است که از باورهای خرافی غلط و اعتقادات منسوخ می برند و بعلاوه فشار مضاعفی که به علت ناکارآمدی شیوه های روبروه با فقدان متحمل می شوند. بازماندگان فقدان احساس می نمایند نه تنها سوگ شان درک نمی گردد، بلکه مورد قضاوت و داوری شاهدان سوگواری هم قرار می گیرند. مگان پس از پشت سر گذاشتن مصیبت خود، به بینشی متفاوت و نو از مسئله سوگ دست پیدا می نماید. او در کتاب حاضر حقایقی ناگفته از این مطلعی نو را در اختیار خواننده قرار می دهد. حقایقی درباره چگونگی روبرو شدن با سوگ و بعلاوه پذیرش آن و سپس مرهم گذاشتن و التیام یافتنش.
کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست به رهنمودهای نویسنده و تجربیات او و مراجعینش در حوزه سوگ درمانی می پردازد. در این کتاب به خواننده یادآوری می گردد اندوهش یک بیماری یا امری غیرطبیعی نیست که باید هرچه سریع تر درمان گردد و از بین برود. بلکه اندوهگین شدن پس از روبروه با فقدان واکنشی طبیعی و عاقلانه است. از نظر دیواین سوگ یک مشکل نیست که بخواهیم حلش کنیم، اشتباه نیست که بتوانیم درستش کنیم یا بیماری نیست که درمانش کنیم. او معتقد است برخی چیزها حل نمی شوند. فقط می گردد آنها را پذیرفت و به دوش کشید. در مسیر پذیرش این درد بازماندگان احتیاجمند کسانی هستند که اندوه شان را بفهمند و همدلانه در کنارشان بمانند. این کتاب در مسیر به دوش کشیدن بار گران فقدان، همانند دوستی همدل و مهربان شما را همراهی می نماید.
2- کتاب تولستوی و مبل بنفش
در روزی از روزهای سپتامبر سال 2008 نینا و همسرش به تعطیلات آخر هفته رفته بودند. او در این سفر تفریحی تصمیم خودش را نهایی می نماید. تصمیمی که به نظر دیگران عجیب و حتی ناشدنی بود. تصمیم نینا برای یک سال پیش رویش این بود: به هر قیمتی که شده، روزی یک کتاب بخواند. یعنی سیصد و شصت و پنج کتاب در یک سال.
او بعد از مرگ خواهرش، که در اثر سرطان از دنیا رفته بود، سه سال تمام زندگی اش را با فعالیت های بی شمار پر نموده بود و به طور منظم کیلومترها دویده بود تا به واسطه فعالیت های سخت و سنگین بدنی، فکر و بدن اش را تحت کنترل بگیرد و رنج بزرگ سوگواری اش را کاهش دهد، اما نتیجه این کوشش سه ساله موفقیت آمیز نبود. به همین علت نینا که همیشه عاشق مطالعه کردن کتاب بود، تصمیم گرفت دست از دویدن بردارد، مشغولیت های کاری و هر فعالیت دیگری را متوقف کند و برای آرام گرفتن و تسلی یافتن، به سرزمین امن ادبیات پناه ببرد و به جای دویدن، کتاب بخواند.
برای مدت یک سال، روزی یک کتاب. تصمیمی که متعهد ماندن به آن، برای مادری پر مشغله با چهار فرزند به خودی خود کاری سخت به نظر می رسید. اما نینا سنکویچ ماموریت سخت و التیام بخشش را با شجاعت و پیگیری شروع می نماید تا از دل ادبیات و داستان های خیال انگیز آن، مرهمی برای قلب رنجور خود بیابد.
او گوشه ای دنج از خانه را به این کار اختصاص می دهد، روی مبل بنفش مخصوصش می نشیند و کتاب خواندن را شروع می نماید. حاصل این تجربه سخت و شگفت انگیز کتاب تولستوی و مبل بنفش است که در سال 2011 از طرف سایت گودریدز نامزد برترین کتاب خاطرات و اتوبیوگرافی شد. این کتاب شما را با جنبه های متفاوتی از سوگ و معنایابی در آن آشنا می نماید.
کتاب تولستوی و مبل بنفش برای کسانی که عزیزان شان را در اثر بیماری های سخت و طاقت فرسا از دست داده اند، حاوی التیامی عمیق و معنادار است.
3- کتاب جست و جوی معنا: ششمین مرحله از سوگ
دیوید کسلر متخصص حوزه روان شناسی سوگ و از شاگردان روانشناس مشهور دکتر الیزابت کوپلر راس است. دکتر الیزابت کوبلر راس طرح نماینده ایده معروف مراحل پنج گانه سوگواری است. این مراحل معروف شامل: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش هستند.
البته ترتیب این مراحل قطعی و خطی نیستند، دکتر الیزابت کوپلر راس بر این باور است که این مراحل مرزهای منظم یا مشخصی ندارند و افردی که فقدان را تجربه می نمایند احساساتی پیچیده و آمیخته به هم را از سر می گذارند و به همین علت ممکن است در طول زمان سوگورای این مراحل با یکدیگر تداخل و همپوشانی داشته باشند.
دیوید کسلر نویسنده کتاب جست و جوی معنا ششمین مرحله از سوگ که سالهاست در زمینه سوگ درمانی فعالیت می نماید یک مرحله به مراحل سوگورای دکتر کوپلر راس اضافه نموده است. مرحله ششم: مرحله معنایابی. کسلر بر این باور است که معنایابی در سوگ، درک و نگاه ما را نسبت به فقدان تغییر می دهد و نیروی محرکی برای ادامه زندگی به ما ارزانی می نماید.
او معنایابی در مرگ را گرامیداشتی برای عزیز از دست رفته و تسکینی برای قلب بازماندگان می داند. معنایابی از نظر او فقط به انجام کارهای بزرگ ختم نمی گردد. کارهایی نظیر تاسیس یک موسسه خیریه مبارزه با سرطان یا فعالیت های داوطلبانه در انجمن های محیط زیستی. زیرا ممکن است فقدان چنان اثر مخربی بر روی انسان به جای بگذارد که حتی انجام فعالیت های روزمره هم برای او عملی بی نهایت سخت و غیرممکن به نظر برسند. به همین علت، کسلر یافتن معنا را در انجام هر کار کوچکی که به یاد متوفی انجام گردد نیز می داند. او معتقد است بازماندگان، خود بزرگ ترین یادگار و مدرک زندگی عزیز درگذشته شان هستند. او در بخشی از کتاب خطاب به بازماندگان سوگ می نویسد: شما از آنجایی که شخص درگذشته را می شناخته اید، در تمام دنیا منحصربه فرد هستید. شما شاهد زنده و در حال تنفسی هستید مبنی بر اینکه او روزی در این کره خاکی زیسته است.
نقطه عطف زندگی حرفه ای کسلر در مطالعات و پژوهش های پیرامون سوگ، زمانی است که خود نیز به سوگ فرزندش دیوید می نشیند. مرگ دیوید نه تنها برای او، بلکه برای تمام کسانی که او را به عنوان یک درمان گر سوگ می شناختد، ضایعه ای تکان دهنده بود. این سوال برای اغلب هواداران او پیش آمده بود که او چگونه با این فقدان روبرو می گردد و فرق او به عنوان یک متخصص سوگ درمانی با بقیه چیست؟ جواب ساده بود: او هم شبیه به همه کسانی بود که فرزندشان را از دست می دهند و او نیز همان رنجی را تجربه می کرد که آنها تجربه کردند. کسلر هم بارها در کنار مزار پسرش با صدای بلند و به تلخی گریسته بود. تفاوت او با دیگران فقط در یک چیز بود. او با وجود درد بزرگش باز هم در پی معنا گشت و این معنایابی ارزشمند را با دیگران به اشتراک گذاشت.
کتاب جست و جوی معنا ششمین مرحله از سوگ یکی از باارزش ترین معناهایی است که او به دنیا ما تقدیم نموده است. این کتاب با نگاهی نو، ابعاد روانی سوگ و مصائبی که انواع مختلف فقدان به انسان تحمیل می نماید را مورد آنالیز و بازنگری عمیق قرار می دهد و از دل تاریکی محض نیستی، نوری به نام معنا را به قلب ها می تاباند.
منبع: دیجیکالا مگ